محل تبلیغات شما
بنام خدا

هزار داستان - داستان بعدی : تعقیب و گریز چوپان و  مامور دولت (ژاندارمری سابق )به سبب برگی از  بوته تنباکو
اواخر پاییز بود . ایل  بصورت متراکم و بدنبال هم در راه قشلاق در گذرگاه سخت و کم وسعت به پیش میرفت . از کنار رودخانه ی پر اب و انبوه درختان  در هم تنیده ،بید و گز و سایر درختان تنومند، بخصوص  تمشک وحشی با اختلاف سطح زمینهای زراعی با بستر رودخانه  در اندک مسیر و ایلراه  عشایر حوادثی رخ میدهد که خود شنیدنی  است . جاده اسفالته قدیمی بین رشته کوه یگپارچه صخره ی به سمت جنوب ادامه دارد و یک بنای سنگی آجری پاسگاه روی تپه ی مجاور گذرگاه ایل  بین کوه و رودخانه مسلط به همه زمینهای پیرامون و به تمام عابرین و خودرو های مسافری و شخصی  در بالا ترین نقطه همه مناطق به چشم میخورد . ایل هم در نیمروز پاییزی خسته و درمانده براه خود ادامه میدهد که ناگهان
نمایی از میش برون ( پشم چینی ) سرحد کلمبه ی - اولاد حاجی عزیز - ارسال کننده : اقای قهرمان یوسفی ،احتمالا سالهای 55-56  منطقه قوام آباد




اصطلاح مرسوم پیش برک و پس برک - pishbarak, pasbarak
سرقت ، ی ، مالباخته ، غارت ، چپو عباراتی که مدام در گفتار مردم ایل از قدیم تا  همین اواخر بر سر زبان بود . مدام یکی از مشکلات دردسر ساز برای مردم بود . سرقت اموال به انحا گوناگون  از ابتدای خلقت انسان همراه و همقدم او وجود داشته و هنوز هم وجود دارد و در آینده هم گریبانگیر بشر خواهد بود.ی با وجود بر خورد قانونی در همه جوامع قانونمند   هرگز  پایان نیافته است . بنا براین در ایل ها نیز طبق معمول با چنین رویدادهای زشت و نا پسند روبرو بود . این پدیده  و روش دست درازی به اموال مردم   در پی روند رویدادی ناگوار و بهم ریختن نظم جامعه ایلی و مختل کردن مقررات  عادی موجود در روابط افراد در ایل در گوشه و کنار در سرحد گرمسیر در میانبند یا هر نقطه و مکانی در مسیر و گذرگاه همیشگی ایل  رخ می داد . البته بستگی به موقعیت ایل در اوضاع جغرافیایی و مالی و اقتصاد خانوارها و همچنین تعداد نفرات هر خانواده و کنترل و حفاظت از اموال شدت و ضعف داشت . ی به شکل های مختلف وجود داشت . نوع خطرناک و ساقط کردن دارایی و اموال و دامهای عشایر یورش ناگهانی و در پوشش غارت مسلحانه بود که به سبب عدم امادگی و کم بودن نیرو های دفاعی کاری از پیش نمیبردند و دارو ندار انها بکلی غارت و یا از بین میرفت . این شکل یا همان معنی و گویش ایلی بنام چپو گفته میشد . خیلی هراسناک و وحشتناک بود . شکل و نحوه خاص خود را داشت . با بی رحمی و شفاوت بر سر مردم میریختند و اموال بدر بخور انها را با خود میبردند و مردم جرات مقاومت  با یاغیان  سر رسیده رانداشتند . در ایل در سالهای  دور گذشته چند نوع غارت خانمان بر انداز رخ داده است . سواره و پیاده در اندک مدت کوتاهی میسوزاندند و میبردند و بقول معروف از روی سنگ و بار ( مانند  جارو همه را پاک میکردند و چیزی ته ان باقی نمی گذاشتند . ) همه را میبردند .بمرور زمان و شکل گرفتن قوانین و کوتاه شدن دست یاغیان این شکل از غارت روبه نزولی رفت . اما انواع سرقت های دایمی و فصلی که هرگز تمام شدنی نبود و پیوسته در ابعاد و انواع پوشش ها انجام میشد و چندان تاثیری در زندگی اجتمایی ایل نداشت و بسیار اندک و قابل قیاس با نوع اول نبود . در این مورد اغلب در شکل و حالت کمین انجام میشد . ی از لوازم منزل یا  سیاه   چادر و سر پناه ایلوندان از فشنگ و تفنگ گرفته تا وسایل خواب و طلا و جواهرات فرش و پاپوش یا پا افزار ملکی و ارسی  هر چند شیک و زیبا حتی در مورد البسه و تزیینات سیاه چادر ، در حد مناسب  در دسترس حتی ،از انواع خوراکی ها در پوست و مشک هم یهای خاصی صورت میگرفت ( اتفاق می افتاد ). خیک های چپانده و پر ز پنیر باصری و روغن ناب و خالص محلی در کلوک و خیک و پوست در نوع خود قدر و قیمت داشت . اغلب این ی وسایل منزل در شب اتفاق می افتاد . با غفلت صاحب چادر در یک چشم بهم زدن متاع مورد نظر را میقاپید و کی قاپ میزدند  و با خود میبردند . این کالا ها به سرقت رفته یا مورد استفاده شخصی و یا در بازارهای نا شناخته بفروش میرفت . هیچکس هم به دنبال اشیای به ظاهر کم ارزش نمیرفت و پی گیری نمیکرد .چندان گرفتاری داشتند که خیلی برایشان اهمیت نداشت . فکر میکردند که سگی امد و خیکی را با خود برد . تا این حد وقت خود را تلف نمیکردند .  اما از دیگر ی های مرسوم که تا حصول نتیجه مورد پی گیری قرار میگرفت سرقت از اغل و سرقت احشام یا گوسفند بز و چهار پا و اسب و شتر و گاهی گاو عشایر کوچرو بود . در حقیقت و واقعیت امر  تعداد اندکی سارق در تمام طوایف بود که  هر از گاهی با نادانی محض دست به اعمال ی از فامیل و همسایه میزد که در میان  همه افراد ایل با ارتکاب جرم در بار اول شناخته شده بودند . بندرت برای بار دوم دست به سرقت از هم طایفه یا هم ایلی خود میزدند . اگر موردی هم بود خارج از حوزه ایل اتفاق می افتاد . اما سرقت دامهای ایل اکثر و غالبا غریبه بودند . کسانی بودند که حرفه اصلی انها ی بود و بسیار حرفه ای و با نفرات ویژه دست به سرقت اموال ایل میزدند . انهم نحوه اجرای  خاص خود را داشت . افرادی که جان و آبرو و زندگی خود را بخطر می انداختند به یک ذره و دو ذره قانع نبودند . اشتیاق بسیاری در سر میپروراندند . سرقت از گله کمتر از 5 راس برایشان صرف نمیکرد . اگر بسیار حرفه ای بودند گله را بر  (Bor )میکردند.منظور تعداد بیشتر و دسته و گروه دام. این سرقت هم در نوع خود داستانی طولانی داشت . سارقان بارها و بارها همه جوانب و تعداد گله و نوع گوسفند و صاحبان و حتی تعداد سگها را زیر نظر داشتند و با نقشه درست و حسابی در  تاریک شبی وارد میدان میشدند . ی از اغل با حضور صاحبان بسیار مشکل تر از دله ی و لیم کاری(لیم ی ) بود .شکل و نوع لباسها و ملکی یا کفش ویژه سبک متناسب  با شروع عملیات سرقت شبانه بود، وبا  نیرو های زبده وارد عمل میشدند . اولین عامل باز دارنده و خبر ساز در ایل  سگهای با وفای گله بودند که سد بزرگ و مانع اصلی سرقت بودند . افرادی متبحر از طرف شیادان شبگرد و   سگها را از اغل میکشیدند  (دورمبکردند)و با شگرد خاصی بجهت مخالف میبردند . و نیرو های دیگر به گله میزدند و گوسفندان پاک و سالم و فربه  را با دست مالی کردن بر کمر انها انتخاب  کرده و براحتی جداسازی کرده ، از گله با آرامی خارج  میکردند و از چادر دور می شدند  . صاحب گله یا چوپان در حال بی خبری پای اجاق چرت میزد یا گاهی ،های و هوی خالی سر میداد . ان دست او را خوانده بودند و با خیال راحت به هر چه توان و تمایل داشتند میرسیدند . در همین ایل  افراد فراوانی بودند هوشیار و دانا و تمام نقشه های ان را  با اولین علایم فرا رسیدن ان  توسط سگهای خود از بر بودند و امکان نداشت هیچ قهاری  حتی بز کوری و حیوان لاغری از اغل انها بسرقت ببرد  . جانانه و عاقلانه دفاع درست و منطقی در برابر این  پدیده و فریبکاری شبانه ان از خدا بی خبر میکردند . سابقه نداشت که در طول عمرشان مورد سرقت قرار گیرند . شایسته است به انها افرین گفت که از اموال خود و فامیل و همسایگان دفاع میکردند و بقیه خیالشان در  آنچنان شب بخت سوزی راحت بود . بهر حال ایل انقدر گسترده بود که بطور تصادفی و به احتمال زیاد یکی دوخانواده مورد سرقت قرار میگرفت . در مناطق خاصی در مسیر ایل همیشه منطقه خطر و یا قرمز بقول امروزی ها بود. در 4 نقطه  خطر سرقت بیش از همه مسیر طولانی ایل  وجود داشت که احتمال سرقت بالا بود .به خاطر شکل مهاجرتی ان مکانها و افراد بیکار و سختی زندگی دست به این اعمال ناشایست سرقت اموال ایل میزدند . اولین نقطه و مکان نزدیکترین محل پس از جداشدن ایل از ییلاق بود دومین مکان میانه و اواسط پیمایش ایل بسوی قشلاق و سومین و چهارمین هم تا  اخر قشلاق و یکی دو قدم مانده تا قشلاق . شکل جغرافیای مناطق نامبرده بسیار تاثیر بسزایی در وقوع جرم سرقت داشت . جنگل و کوه و کوهستان و شهر و جمعیت که ایل بناچار باید از میان ان بگذرد و در حوالی انها یک شبی را اتراق و سپس کوچ را اغاز کند . اغلب سارقین برای گم کردن رد ی از راه های دور ایل  را تعقیب و با فاصله زیادی تا شهر و دیار خود دست به سرقت میزدند . بخصوص در شبهای تاریک بدون وجود ماه در اسمان و راهپیمایی خسته کننده  افراد ایل ،موقعیت  و موفقیت ان  را بیشتر و بهتر فراهم  میکرد . انها انقدر خبره بودند که منتظر غروب ماه و فرا رسیدن تاریکی میشدند . می دانستند از کدام اغل بدون حصار و از کدام سمت و چه وقت شب برای هر چادر اقدام به سرقت کنند و کاملا حرفه ای و عاقلانه نیرو های خود را بکار میبستند و با موفقیت و دست پر  خارج میشدند . از هر چه که بگذریم سرقت اتفاق افتاده و حالا  وقت سخن از حال و هوای مال باخته  است  . از سپیده صبح و سحر متوجه   سرقت از چادر و گله  خود میشدند . آنهم  از نشانه های موجود و رمیدن بیخودی مرتب گله ، وحشت گوسفندان و بعضا سر دادن  صدای بی موقع  دامها  پی به این ی میبردند . تند و سریع گله چند بار شمارش و تعداد مفقودین را اعلام کرده  و پس از ان بالا و پایین و های و هوی و بعضا گریه و زاری اندکی در اندام ، چهره و رفتار  نا شاد آنان نمودار بود . این در و اندر میزدند و در چند راهی چه کنم گیر افتاده  بودند .چاره هم بی چاره . تنها کار و مورد ی که بلدبودند باید  سراغ نخبه ایل و رد زن و پیور معروف میرفتند .خواهش و تمنا که  در صورت امکان  او را بر سر صحنه جرم حاضر میکردند . این فرد فوق العاده کار بلد و متخصص صحنه نگاری پس از سرقت بود. تعداد انگشت شماری از این افراد در ایل بودند   .انها  تمام زوایای کور و ترفند ها را میدانستد .تا حدودی ان هر  منطقه را میشناختند . یعنی یکی از آنها  دقیقا مانند وکیل کار بلد ایل با خواهش و تمنا وارد عرصه یابی میشد و در کارش بسیار بسیار دقیق و با مهات عمل میکرد. با قدم زدن از اطراف اغل شروع کرده و یکی دو دور کامل اطراف محل سرقت  میزد. در میان انهمه رد پایمال شده و قاطی ودر هم روی زمین اطراف چادر تا شعاع خاصی ، بالاخره بزبان می اید . ان چهار تا پنج  نفر بوده اند . سه نفر ادم مسن  و دو نفر جوان و میزان نسبی قد انها را بیان میکرد . البته تا حدی برای برخ کشیدن مهارت خاص خود زیادی مبالغه و نوعی تبلیغ روحی و روانی در ان اوضاع در هم چنین سخنانی در برابر جمع متعجب و مال باخته ایراد میکرد . صاحب مال متعجب به قیافه فرد ادعا کننده زل زده و خیره نگاه میکرد. خانه ات آباد نکنه تو  هم شریک انها بودی که اینطور دقیق مثل روز روشن ها را میشناسی .  شگرد کار او بود ،بی انکه خم به ابرو بیاورد بدنبال سر نخ های دیگر بود  ابدا راز و رمز کار خود را  لو نداده و الا تا حال ایل پر بود از کار آگاه های ریز و درشت . او با تجربه شخصی از اتفاقات رخ داده گذشته  همگام با پیشینیان خود به این مهارت رسیده بود .روی دفتر با  برگهای چندان مچاله شده و رنگ پریده و کمی اب دیده چیزهای رمزی یاداشت میکرد . مالباخته  بیصبرانه و با عصبانیت داد میزد چه شد  اموال  من بدبخت . او چندان  توجهی نمی کرد . نقش  ته کفشها و ملکی (گیوه )را در تمام ایل مخصوصا افراد معروف و بزرگان ایل را از بر و حفظ بود  . میدانست  که فلانی کی و از کجا ملکی خریده و چند روز است که ملکی نو را پوشیده است  . به لحاط دم خور بودن سر سفره همه ، حضور ذهن  داشن به یک سری اطلاعات ذی قیمتی دست یافته بود .  کلا ی دیشب با شکل خاص و حیله جدیدی اتفاق افتاده است .  گرفتار شدن حین ی  هم در برنامه کاری انها  (ها )بود . بطور خلاصه بگویم . سر انجام زبان گشوده و حقایقی را بیان کرده و با صراحت اعلام کرد که ( رو به مال باخته )  مال و اموال تو مهر وموم و امانت است نگران نباش مرد با تعجب پرسید یعنی چه ، چگونه؟ تو مال خود را تحویل بگیر کاری به این کار ها نداشته باش . بلافاصله نوشته ای  با قلم  مرموزخود  به قاصد سپرد (قاصدی که غالبا از خاصان و عوامل او بود)  و  رفت . بقیه همه متفرق شدند و بدنبال کار خود رفتند . قاصد مستقیم بر در خانه یکی از متهمان به ی رفت   و نامه مچاله شده را تحویل او داد .متن نامه را مال برده از قبل میدانست . نوشته را پس از دیدن و لمس کردن دوباره تحویل نامه بر داد . او هم ناچار بود که اموال که همان گوسفندان فردی از جمع ایلوندان را تحویل دهد و از عواقب ان هراس داشت . زیرا اگر از فرمان سر پیچی میکرد سر و کارش با خان و کلانتر ایل بود و عواقب سختر و کتک کاری و خفت و بی آبرویی و جریمه کمترین مجازات وی و همکارانش بود . شور و می کرد و به قاصد گقت باید تا تاریکی اوایل شب حو صله بخرج دهی. البته جهت راه طولانی و زحمت ی و پارگی گیوه یکی دو راس از دامها را پس نداد و همه از این کار راضی و خشنود چه مالباخته که مال اب برده را در کف خود یافته و چه مالبر ده که  حد اقل مزد زحمت سرقت را نصیبش کرده بود .چه رد  یاب تا حدی افسانه ای ایل که شهرت و نبوغ و خبرگی خاص خود را بارها به اثبات رسانده و دارای علم و ذکاوت خوبی ضمن احترام ، شایستگی عجیبی در میان همه  کسب کرده بود .  او بحق با ملاحظاتی در حق ایل نیکی روا می داشت اگر چه مال و مالباخته و را مورد شناسایی قرار میداد . اما به دلایلی چراغ را بهر تاریکی نگه میداشت . کاری میکرد به ایده خود که نه سیخ بسوزد و نه کباب . کار هرساله او بود و قادر نبود دست راهن را  از سر ایل کوتاه کند اما همین قدر کارایی داشت که همه در اموال یکدیگر سهیم و به زندگی خویش ادامه میدادند با اندکی تعرض به اموال یکدیگر . نا گفته نماند که در برخی  مناطق جغرافیایی زور و توان پس گیری اموال ایل  را از دست غاصبان نداشت . اما همه مناطق و افراد  نا باب را بخوبی میشناخت و  اگر قادر به پس گیری بود که چه بهتر،اما در غیر اینصورت انکس که مال خود را پایمال شده می دید راهنمایی میکرد . او توان ذهنی عجیبی داشت و به یاری ایل می شتافت . گاهی رد مال را  شخصا پس از جستجو و تعقیب بدر منزل  شخص یا اشخاص سارق رد یابی میکرد و فرد یا افراد را میخواند و با صراحت و اطمینان خواسته خود را به رد مال تقاضا میکرد  چنین میگفت که یا مال یا رد مال، را از منزل خود رد کن .یا مال یا پی را از خود دور کن با استدلال . او هم بنا چار باید می پذیرفت . اگر مال در دستش بود با ملاحطاتی پس میداد یا نشانی مال  را از خود رد و به فرد دیگری که مال در اختیارش بود میسپرد . بر خلاف قاعده موجود ان روزگار هم نمی توانست قدمی فراتر بردارد . بعضا گاهی افراد متقلب با همکاری حافظان  پایین دست  حافظ امنیت مردم مناطق خاص در مسیر ایل و عشایر با طرح نشانه گذاری رد مال و اموالی که اصلا در بین نبود  با اقدام واهی  اقدام به پس گیری مال یا نشانی مال را خواستار میشدند و به زور و تقلب از مردم باجگیری میکردند . انها همیشه تعدادی سم گوسفند و چهار پا در کیسه نزد خود حمل میکردند و از این طریق از مردم پول و یا وجه مقابل گوسفند و یا مواد خوراکی و اشیای قیمتی میگرفتند . در حوالی منازل دیگران سم های مصنوعی را بر زمین کوبیده و به اصطلاح رد دامهای  غیر واقعی  را به زور به اهالی یا چادر نشینان دور دست تحمیل و تقاضای باج و خراج زوری میکردند . اهالی برای خلاصی از شر و مکافات بیشتر تن به خراج اجباری میدادند و سبیل انها را چرب و تا مدتی در اینده از امنیت ارامش بعد از طوفان بهره مند  بودند . تا مدتها این روش باجگیری رواج داشت . افراد ایل در هنگام کوچ و در مکان های خطری  احتمال حمله ها را پیش  بینی میکردند ، شتر ها را زانوبند ( آگال میزدند ) به دست اسب و قاطرها بخو و با وزنه سنگین قفل میکردند و چها پایان را به کمند میکشیدند یا برای گوسفندان نگهبان بیشتری میگذاشتند .  با وجود این اگر اسب شتر و یا قاطر یا چهار پای خوش نژاد و معروفی بود ان بدنبال ان بودند تا بهر طریقی ان را تصاحب و بربایند . بعضی اوقات در گیری شبانه بین و صاحب مال چه حوالی و چه دور از چادر  حین رد یابی مال و اموال به یغما رفته   رخ میداد  واز طرفین فرد یا افرادی زخمی یا کشته میشد .آمار چندی از این در گیری ها بر سر زبانها بود و تعدادی از هر دو طرف تلف شده اند . ملموس ترین کلام رایج  و مشترک بنفع یک طرف و به زیان طرف دیگر پس برک و پیش برک بود که راز موفقیت ان ماهر در ان نهفته بود . روش مزورانه کار بدین نحو بود که یا ان بدو دسته و یا گروه هنگام سرقت نهایی تقسیم ، هر  گروه وظیفه خاصی داشتند به معنای واقعی همکاری  عملیات ی شبانه با اتحاد هر دو گروه به نتیجه و نهایتا پایان عملیات منجر میشد .مسولیت گروه سخت و پر ماجرا پیش برگ بود .  گروهی یا گروهایی بودند که جلوتر  از بقیه وارد گله شده و ریسک خطر پذیری زیادی داشتند و مال و اموال از هر نوعی چه وسایل منزل و چادر چه دامها را یکی یکی با حوصله و دقت  و احتیاط جدا و تا فاصله محدودی تحویل گروه دوم  (پس برک )داده و از محل دور میکردند . نقش مهم  دیگر این گروه حیله گر پاییدن و زیر نظر داشتن و درصورت تعقیب صاحبان اموال با سوتهای پرنده یا حیوان گونه همه گروه را از خطر آگاه میکرد و در صورت عادی شدن اوضاع و دست بکار شدن مجدد صدا و صوتهای مقرره را به صدا در می آورد . یعنی اوضاع عادی است . بکار خود برسید . ی را ادامه و تمام کنید .  چنانچه بهر دلیلی توسط صاحبان مورد شناسایی و تعقیب قرار میگرفتند گروه خطر یا اول در جهت مخالف متواری میشدند تا حد اقل مال تحویل پس برک بدست صاحبان نیافتد . بارها اتفاق افتاده که اموال سرقتی در عملیات ناقص حین گشت زنی تصادفی و شانسی بدست صاحبان می افتاد و عملیات گروهی و همکاری سارقان شبانه بهم میریخت و خنثی میشد ولذا تا پایان شب مردم با هوشیاری کامل خواب بر خود حرام و به حفاظت از اموال را ادامه داده و بسلامت به صبح میرساندند .در این عملیات  بدون موفقیت  ابزار و ادوات دشمن یا سارقین به اموال مردم با بجا گذاشتن گونه هایی از ان مانند طناب و چوب دستی و گیو های یدکی نان و توشه شب، ظروف قمقمه اب چاقو و پاکت سیگار و سایر اشیای حمل شده بجا میماند .انهابا بجا گذاشتن اشیای احتمالی خود  یکپارچه پا به فرار میگذاشتند و از زوایای مطلوب از صحنه دور میشدند . در این حالت  دیگر  سرقت امکان پذیر نبود . از شب تا صبح فردا جیغ و داد و علایم بیدار باش و خبر رسانی عمومی ارامش شبانه برای اجتناب از هر گونه سرقت اموال بهم می ریخت  .اینجا بود که با طرح نقشه ها و بیدار باش عمومی نظم اجتماع ایلی بهم میریخت و این یعنی همه چهار چشمی به کشیک و مراقبت اموال خود میپرداختند  تا ی شبانه را به حد اقل برسانند . واز طرف دیگر سارقان سعی میکردند که با دست خالی از این گوی و میدان خود ساخته خارج نشوند . در آن  شبهای پر تلاطم همه ساکنان ایل در تمام ادوار تاریخ حیات خود از این ماجراها فراوان داشته است . اگر اطلاع رسانی همگانی و عمومی میشد محال بود در کوچکترین واحد ایلی ذره ای از اموال خود را بدست شبگردان ناجوانمرد از دست بدهند . اتحاد انها در پیشگیری و  یا پس گیری اموال و گزینه عمومی بیدار باش  در حین و یا بعد از سرقت از چادرها موثر و حرف اول امنیت  کلی ایل را بر اورده میکرد . از اغاز تا پایان شب و رفع خطر برای جومع ایلی سر شار از ماجرا های گوناگون و خاطرات خوب و ناگوار بود که همه از سایه  مشکوک اطراف و حتی از سایه خود بشدت میترسیدند و از سایه صاحب مال و صاحب از سایه و مال و اموال (دامها مورد سرقت قرار گرفته ) از هر دو در هراس شبانه بسر میبردند .
 نکته : بعدها در ایام کهنسالی از زبان و گفتار سارقان از کار افتاده بنحوی خاطراتی بگوش رسیده که بیان میداشتند . دیر وقت شب تار و بارندگی در پی یدن اموال داخل منزل پر جمعیت با زحمت و با وجود خطر گرفتار شدن به پشت خوابگاه و بار چیدمان شده صاحب خانه در پی فرصت رسیدن به خورجین های قالی و محتوای آن بودم که مادر و بانوی خانواده داشت شکم انهمه بچه خرد و درشت را با کاسه آش سیر میکرد .من هم از موقعیت استفاده و در تاریکی چشم مال کاسه ای دراز کردم و یکی دو ملاقه آش گرم و خوشمزه سر کشیدم . فی الواقع با چشیدن کاسه نمک  و آش به آرامی از چادر خارج و با پشیمانی  تصمیم گرفتم از دستبرد  آن چادر پر جمعیت صرف نظر کنم . با دوام باشید !

خاطراتی از گذشته مادر بزرگ

گذر گاهها و نماد ها ی ایل

سرزمین کاریان کهن قشلاق و خاستگاه باصری کلمبه ی اولاد حاجی عزیز، جنب آتشکده و قلعه گلی کاریان

ایل ,سرقت ,مال ,اموال ,های ,هم ,و با ,و به ,خود را ,و یا ,و در

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Ladonna's life courtlawntucu Terry's blog سکوت خاموش ς੭ خیال هایی به مانند آسمان ஐ mydiriesbook تکنولوژی آموزشی Erica's style tyticahou دامین ارزان