محل تبلیغات شما
به نام خدا
داستان بعدی : هزار داستان -  حکایت واقعی ، وقتی تسمه موتور پمپ توانست جان جوان پهلوان ایل را بستاند

داستان فرار از ایل در این نشانی

: ouladehajiaziz.mihanblog.com

نوه خانم معلم داستان ما : آقا رادمهر



خاطرات

با پوزش طبق معمول خطاهای نوشتاری و مفهومی  را ضمن بخشش  در صورت وم در ذهن خود با ایده اصلی داستان وفق دهید= illha

قابل توجه آموزگاران و والدین محترم :illha

 روشی سازنده و مفید  در کلاس درس  هنگام  واکنش نا مناسب دانش آموز

آموزش– او در هنگام ترسیم و تبدیل اشکال هندسی و آموزش یادگیری ریاضی تفریحی با مدادرنگیو ساخت گیاهان و جانوران با خمیر رنگی  بهنوه کوچولوی خود رادمهر ،ناگهان این خاطره قدیمی در کلاس درس برایش زنده شد و آرامارام به جو و حال و هوای دوران تدریس غرق شد  و چنین تعریف کرد :  البته او هم اکنونسالهاست از درس و مشق و کلاس فاصله گرفته و در حال بازنشستگی پیرامون آموزش کودکانهمچنان روش های کلاسی گذشته را در بهبود تربیت و آموزش کودکان در منزل مشغول است.بچه ها شامل نوه خود و کوچولو های فامیل دور و بری هستند .او چنین ادامه داد که گاه گاهی باآموزش رفتار مناسب با اشیای اطراف کودکان زمینه را برای درست زیستن انها در فضایشاد کودکانه با لذت تمام اوقات خود را بجز خدمت به خانواده هنوز هم با کودکان سروکار دارد .میگفت در دوره تدریس در پایه دوم دبستان خیلی سال پیش در یک کلاس پرجمعیت دانش آموزی مشغول تدریس بودم . با وجود دانش آموزان پر جنب و جوش و فعال وبرخی با شیطنت کودکانه هر چند دشوار ولی عاشق تدریس به کودکانه دبستانی بودم نسبتادر کار خود موفق عمل میکردم . البته بگفته وی سن و سال و خوی جستجو گری کودکان خودبه خود ان جو شلوغ کاری را ایجاب میکرد و نمیتوان گلایه و شکایت از آنها داشت . اتفاق مهم از اینجا آغاز گشت که درپایان زنگ استراحت بچه ها برای پریدن و دویدن و هجوم از کلاس و رسیدن به زنگمفرح  و دوست داشتنی تفریح در حیاط مدرسه امانشان بریده بود و مانند لشکری اماده خروج بودند .  ودر نتیجه با نواخته شدن زنگ بموقع استراحت  حمله بسویفضای آزاد آموزشگاه کلاس را بکلی خالی کرد بجز دوست کوچولو آنهم زیر کت و نیم کت، همه بچه ها  عاشقانه به حیاط مدرسه ریختند  . من  که بطور اتفاقی منتظر خروج دانشآموزان بودم  متوجه شدم تنها دانش آموز کوچولوی کلاس زیر نیم کت ها می لولد ویکی یکی گوشه های کلاس و تمام سطوح کف کلاس را جاروب وار به جمع آوری بقایای نوشت افزار ریخته شده روی زمین از سالم و خراب تا تکه و پاره شده انواع مداد و مداد پاک کن و تراش را جمع  و سرازیر کیسه دهانه گشاد خود میکرد . با آن قد و قواره کوچکش هرچه دم دست بود  ، هرذره ته مداد ها و پاک کن ها و تراش های مستعمل و دور ریختنی را در کیسه ای جمعآوری میکرد . در انتظار نشستم تا تمام کلاس را ذره دره پاکسازی کرد و سرش را بالاآورد و در حال خروج گفت خانم معلم اجازه  هنوز اینجا هستی ! اجازه برم بیرون  حیاط هوا خوری !. ی تصمیم گرفتم او را فرابخوانم گرچه شاید به شخصیت آن کوچولوی عزیز با آن سن و سال کم بر بخورد و تاثیرمنفی در او شکل گیرد . مکثی کردم صدایش زدم ،پسر عزیزم چه میکنی و در کیسهچه داری . اجازه خانم معلم هیچی پاکسازی و تمیز کردن کلاس مگر کار بدیست . گفتم نهعزیزم .رسم نیست که شما کوچولو ها دستان کوچک و نازنین خود را با زمین کثیف مالیدهشده  با کفش های  همه دوستان آلوده کنی! بازهم برایم جواب داشت . اجازه خانم معلم میرمدستم را پاک پاک میشویم . بلافاصله گزینه درستی به ذهنم رسید که هم خودم و هم آنکودک را دچار دل نگرانی و شکست نفسی در حد سن و سالش در او ایجاد نشود . بیا و یککار مهمتری برای همه دوستان همکلاسی انجام بده آیا حاضری عمل کنی . بله خانم معلمآماده ام چه کار باید انجام بدهم . خوب حالا چه چیزی در کیسه داری گفت همه چیز .آیا حاضری به دوستانت کمک کنی و همه مداد و پاک کن و تراش های دور ریخته شده رابرای اینکه اسراف نشود در جعبه ای در ورودی کلاس در کنج طاقچه بریزیم تا هر کداماز دوستانت که نیاز داشتند از انها استفاده کنند . با شوق و ذوق بیش از اندازه درمقابلم پرید و همه را به من تعارف کرد بفرما خانم معلم. من دیگر چند برابر از اوخوشحالتر شدم که فورا توانستم بصورت خوشایندی این مشکل را حل کنم طوری که به اولطمه روحی  نخورد . زنگ کلاس  با ز،هم نواخته شد، در حالیکه هنوز بر آن موضوع در کلاس درس کلنجار میرفتم  . با حضور  ما دونفر  هنوز در پی تصمیم برای به اجرا گذاشتن برنامه  فوری خود بودم . و دیگر فرصت رفت و برگشت به دفتر میسر نشد . بچه ها  همه فرا رسیدندو  در جای خودمستقر شدند و کاملا ساکت بودند بر خلاف دفعات قبلی که با خیلی ساکت باشید و پنجهبر میز کوبیدن تازه به سکوت میرسیدیم . انها هم با اطمینان کامل متوجه اتفاقیرویداده  در کلاس بودند و چهار چشمی ما دونفر را زیر نظر داشتند و گاهی هم برخی با کنجکاوی با بغل دستی در گوشی چیز هاییمیگفتند . حال منتظر باز شدن دهان معلمشان بودند تا ماجرا را شرح دهد سابقه نداشتخانم معلم قبل از دانش آموزان به سر کلاس حضور یابد یا اینکه تمام زنگ تفریح درکلاس مانده باشد همین موضوع ذهن بچه ها را در گیر کرده بود هنوز سکوت نشکستهکوچولوی مورد نظر این پا و ان پا میکرد اجازه خانم معلم برم سر جایم پیش دوستانم،گفتم فعلا کنار من باش با تو کار دارم . بچه ها طاقتشان سر امد اجازه  خانم معلم مشقهایمانآماده است نگاه میکنید ؟. درس بعدی با روحیه متفاوت بچه ها برای برخی خوب و خوشمزه و برای برخی متفاوت و حوصله بر بود مثلا کلاس ریاضی و حساب و کتاب با درس فارسی از زمین تا آسمان برای همه متفاوت است . برخی دلشان برای درس شیرین و مورد علاقه به تنگ آمده با داشتن تکالیف خوب و روحیه عالی در انتظار تشویق کلامی معلم بودند و برخی بر عکس دلشان به وقت گذرانی خوش بود . برای معلم هم تنوع و تجدید قوا  در امر تدریس بود .  من هم شروع کردم به اطلاع رسانی  اینطور ادامه دادم :مطلب مهم اتفاق افتاده درکلاس امروزاینست ،بچه های عزیز و دوست داشتنی درس فارسی ، چند دقیقه ای بیشتر وقت شما را نمیگیرم اغلب بچه ها هم از خدا خواسته تمایل داشتند این زنگ هم زودتر بگذرد و به پایان کلاس نزدیک تر شوند  . نگاهی به چهره کوچولو و چشمان تیزش حاکی از نوعی خجالت موج میزد و دردل خدا خدا میکرد من  او را انگشت نما نکنم  دیگر .وای چه کار بدی کردم . قسمت اول داستان و جمع اوری باقی مانده و تکه های مداد و غیرو نقطه اوج بدنامی برایم هدیه شومی دارد اگر مطرح شود کارم ساخته است شاید او ن کوچولو ولو با موافقت تصمیم من راضی و خشنود بود اما بخش اول ماجرا درد اور و آزار دهنده بود برای روحیه من و ان کوچولو شرم نزد همکلاسی ها . ولی من تصمیم واقعی خود را مبنی بر عملی کردن و تغییر موضوع و موضع رویداد لحظات قبل را بشکل مفید و عاقلانه در ذهنم حلاجی وبررسی  کردم بشکلی  قابل تفهیم برای بچه های دبستانی با روح لطیف وحساس ، نازک و شکننده و قابل تغییر با کوچکترین تلنگرمیشود سازنده بار آورد و شاید با کمی اشتباه خوی نا پسند دیگری در ذهن و عالم کودکی ابتدا ترسیم و در بزرگسالی غیر مثمر و حتی ناهنجاری برای محیط و جامعه ببار اورد . بازهم در تفکرم و سنجش موارد عواقب آن روش پیشنهادی باید در انتظار نتجه مطلوب یا عکس ان باشم    . اینطورسخنانم را آغاز کردم . بچه خوب دقت کنید اقای ف امروز زنگ تفریح کار خوبی وایده بهتری دارد ببینید شما هم میپسندید یا نه ؟ همه با تمام قوا گوشها را تیز وچشمها را متوجه ما دو نفر  و تابلو کلاس و کیسه سفید گره خورده را می نگریستند. نا گفته نماند سایر دانش آموزان از کار جمع آوری ته مانده نوشت افزار های دور ریخته شده گویا با خبر بودند اما با این اتفاق و تصمیم پیش رو همه بد گمانی ها نسبت به روح حساس او بکلی دگرگون و خوش بینانه خواهد شد . چه  شده باید خبر مهم باشد . ادامه دادم بچه ها مداد های دور ریختنی بعضی از شمادانش آموزان و پاک کن های نیمه و تراشهای کنار ریخته شما هنوز قابل استفاده است .حالاگر کسی دوست ندارد مداد نیمه دست گیردو تمرین انجام دهد آن را تحویل این دوست عزیز دهد تا جمع اوری و ذخیره شود نه دور ریخته  میشود و  نه از استفاده مجدد کنارمی رود و بعد هم شمه ای از طرز درست شدن مداد و قضیه تخریب جنگل و اسراف در مصرف را برای توجیه عمل خود شمردم و بازگو کردم . از این پس به پیشنهاد من و دوست کوچولو که همهکاغذ ها و برگه های سفید پرت شده در کلاس و کلیه مدادهای رنگی و سفید و سیاه ومداد پاک کن ها  تراش ها را جمع آوری کردهتا در جعبه ای در طاقچه ورودی کلاس برای همیشه تا پایان سال تحصیلی باشد و هر کداماز دوستان شما که با عجله به مدرسه آمده اندو امکان دارد مداد و پاک کن و یا تراشخود را جا گذاشته یا بین راه گم کرده اند همه و همه چه انها که احتیاج دارند و چهانها که کیفشان پر از نوشت افزار است میتوانند از محتویات این جعبه عمومی استفادهکنند . آیا شما موافقید با تصمیم ما دو نفر ؟ . همه با غوغا و شلوغ فریاد زدند بلهبله . پس چرا معطلید تشویق کنید این دوست خوب خود را با دست زدنهای پی در پی کلاسهم نظمش دوباره بهم ریخت . یکی از دانش آموزان گفت اجازه خانم معلم من هم جعبه درمنزل و هم خیلی مداد و نوشت و افزار خوب دارم میتوانم ان را به مدرسه بیاورم به کلاس هدیه کنم .به  اوافرین گفتم و همه شاد و خوشحال و دارای انگیزه مضاعف برای شروع درس بعدی امادهبودند . تا مدتی با هلهله و شادی دنبال نقشه جمع آوری نوشت افزارهای بلااستفاده ونیمه کاره برای اوردن به کلاس و اضافه کردن به بانک بزرگ در جعبه با گنجایش صدهااقلام  از اجناس نو کهنه مورد بحث از یکدیگر سبقت میگرفتند .  تمام  باقی مانده و نیمه استفاده شده  حتی نو دست نخورده از اقلام متفاوت به جعبه سر گشاده و بانک نوشت افزار کلاس اضافه میشد .برای  استفاده دانش آموزان این کلاس تاپایان سال تحصیلی همیاری خوبی بعمل اوردند و دیگر هیچکدام  از دانش آموزان کلاس  به بهانه نداشتن و فراموش کردن و جا گذاشتنمداد و پاک کن  ،تراش از ننوشتن تکالیفکلاسی طفره نمیرفتند و این شد که یک قدم و تصمیم  سازنده  با ابتکار جالب ،هرگز تکه کاغذ و تکه کوچک مداد هم نه در سطل آشغال و نه در کف کلاس و زیر نیم کتهاریخته شد و جعبه روز بروز پر تر از روز قبل با وسایل اهدایی دانش اموزان با بضاعتانباشته میشد .یک راه حل مناسب  و تاثیر گذار در کلاس درس، درس زندگی و صرفه جوییو نظافت عمومی محل تحصیل یعنی کلاس درس به جوهمیاری و دستگیری یا کمک عمومی به یکدیگر اتفاق افتاد . در عمل به افراد بی بضاعت با این روش پیشنهادی مفید و موثر واقع شدو همه به میزان مناسب با لذت تما م از داشته های یکدیگر بهره میبردند . درود بهآموزگاران این مرزو بوم که شعله آموزش و آگاهی عمومی و تربیت زیر بنایی جامعه را بر افروخته در دست داشته و هم چنان در دست دارند و سپس آن شعله بر افروخته را دست به دست به اعضای همکار بعدی خود بنوبت سپردند تا درسزندگی   واقعی نونهالان جامعه در خانه دوم  ( مدرسه )خود برای یادگیری علم و زندگی بکوشند .فکر نو و ایده نو و ابتکار جالب و سازنده و مفید درساخت افکار  افراد  جامعه از ابتدای کودکی محقق خواهد بود . بقول استاد و مربی دوره های پیشین ترکه و چوب  تازه و نازک، قابل خم شدن و اماده   تغییر مفید هست باید آنرا اصلاح و بنحو خوب و ایده آل خم و راست کرد مگر نه

چوب و تنه خشک بجز مقاومت و شکسته شدن هیچ اتفاق مهم دیگری نخواهد افتاد .البته مقایسه امروز با گذشته نگاهی متفاوت و غیر قابل انکار است . این روزها با توجه به اتفاق ناگهانی این بیماری منحوس و زشت  کوید 19 نوعی همان ویروس کرونا اصلا غیر عملی و حتی خطرناک است البته انهم حتما راه کار مناسب و بر اساس پروتکل بهداشتی مسولان بهداشتی  قابل حل هست!! منتها به طرق بهداشتی  دیگر . تن و روحتان خوش و در آرامش کامل باد !  -illha

-illha


illha

-illha

خاطراتی از گذشته مادر بزرگ

گذر گاهها و نماد ها ی ایل

سرزمین کاریان کهن قشلاق و خاستگاه باصری کلمبه ی اولاد حاجی عزیز، جنب آتشکده و قلعه گلی کاریان

کلاس ,هم ,ها ,های ,مداد ,دانش ,خانم معلم ,در کلاس ,دانش آموزان ,کلاس و ,مداد و

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

David's blog geojackfoci شهید حسن نظریان یگان فیلم - معرفی فیلم و سریال ایرانی معارف آسمانی (نورمهدا) sianonapho roksi erhoptuide الیگودرز دیار مهر ، بهشت زمین Anna's info